ابزار متحرك زیباسازی وبلاگ


لوگوی سه گوش

 شاعرانه







نويسندگان



آثار تاريخي مریم



دوستان مریم



من و دوستانم همه با هم



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





11 نکته جالب درباره خواب هاي شبانه

نکات جالب درمورد خواب , خواب دیدن

روياها و خواب هاي شبانه از ديرباز مورد توجه بشر بوده و پادشاهان همواره مفسراني را براي تعبير خواب هايشان داشته اند، اما حقايق جالبي در مورد روياها وجود دارد كه دانستن آنها خالي از لطف نيست.

به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران ، _ برخي افراد فقط خواب هاي سياه و سفيد مي بينند

در حاليكه 70% مردم خواب هاي رنگي مي بينند، 30% باقيمانده خواب هايشان را در فضايي كاملا سياه و سفيد مي بينند. البته رنگي يا سياه و سفيد بودن اين خوابها ربطي به نوع خواب افراد ندارد و خواب هاي معمولي مانند دير رسيدن به امتحان، ديدن مرگ فردي كه در زندگي واقعي زنده است و ساير خواب هايي از اين دست، براي هر دو دسته اين افراد است.

_ بسياري از دانشمندان ابتدا اختراع خود را در رويا ديده اند

اگرچه ما حدود 90% خواب هايمان را فراموش مي كنيم، اما بسياري از دانشمندان بنام و مشهور، كشفيات خود را در روياهايشان ديده و به محض بيدار شدن، آنها را يادداشت كرده اند.

از آن جمله مي توان به نيوتن، گراهام بل و حتي بسياري از شاعران معروف كه الهامات خود را در روياهايشان دريافت مي كردند، اشاره كرد.

_ فلج موقت هنگام خواب ديدن

شايد بسياري از ما ندانيم كه در هنگام خواب ديدن بدنمان به طور موقت دچار فلج مي شود.

مطالعات نشان داده كه اين امر پاسخ طبيعي بدن به حركات ناگهاني در هنگام رويا و خواب هاي پرهيجان است كه ممكن است باعث افتادن يا آسيب به فرد مي شود، بنابراين به طور طبيعي از نظر فيزيكي غيرفعال مي شود.

_ خوابها قابل كنترل هستند

همانطور كه مي دانيم، خواب مراحل مختلفي دارد تا به عميق ترين سطح خود برسد. در فاز خاصي كه به آن "روياي شفاف" مي گويند، مي توان مراحل خواب را كنترل كرده و حتي نتيجه آن را تغيير داد.

_ خوابها با زبان غير مستقيم صحبت مي كنند

اگرچه تحقيقات زيادي در زمينه تعبير خواب انجام شده و كتابهاي زيادي نيز در اين زمينه نوشته شده، اما واقعيت اين است كه روها به زبان نشانه ها صحبت نمي كند كه قابل تفسير و تعبير باشند. روياها در واقع معاني عميقي دارند كه تنها ضمير ناخودآگاه قادر به فهم آن است.

_ يادآوري روياها معمولا سخت است

اغلب زماني كه از خواب بيدار مي شويم، تنها قسمت هاي كمي از روياي خود را به ياد مي آوريم. بنابراين روياها تقريبا هميشه فراموش مي شوند، مگر اينكه در مراحل خاصي از خواب بيدار شويم.

_ روياي انجام كارهايي كه در واقعيت از آنها منع مي شويم
واقعيت جالب ديگر درباره روياها، اين است كه ما معمولا خواب كارهايي را مي بينيم كه در بيداري از آنجام آنها منع مي شويم، به عنوان مثال شخصي كه خوردن شيريني جات برايش ممنوع است، معمولا خواب خوردن شكلات و شيريني را مي بيند.

علاوه بر اين، شرايط پزشكي و اختلالات رواني نيز مي تواند تاثير مستقيمي روي روياها داشته باشد.

 _ روياها و خواب هاي آشفته، مي تواند به بيماري هاي رواني منجر شود

خواب و روياي عميق در مرحله اي به نام "آر اي ام" نقش مهمي در سلامتي فرد دارد. مطالعه اي كه روي تعدادي دانش آموز انجام شده بود، نشان داد كه گروهي از آنها كه در شروع مرحله "آر اي ام" بيدار مي شوند، حساس تر و عصبي تر مي شوند و در صورت ادامه اين روند، دچار مشكلات روحي و رواني نيز خواهند شد.

 _ افراد نابينا هم خواب مي بينند

نكته جالب درباره خواب افراد نابينا اين است كه افرادي كه از نابينايي مادرزادي رنج مي برند، روياهايي مي بينند كه در عالم واقع آنها را حس مي كنند، اما افرادي كه پس از تولد و بر اثر حادثه نابينا شده اند، خواب هاي عادي مي بينند.

 _ حيوانات نيز خواب مي بينند

مطالعات نشان مي دهد كه حيوانات نيز دقيقا مشابه انسانها، خواب مي بينند.

 _ كودكان بيشتر از افراد بالغ كابوس مي بينند

مطالعات آماري، تعداد كابوس هاي شبانه كودكان نسبت به بزرگسالان را تائيد مي كند.... /


[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 8:28 بعد از ظهر | |







منتخب جملات قصار چارلی چاپلین

*ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو.

*حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند.

*دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.

*خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر.

*اگر شاد بودی، آهسته بخند تا غم ناراحت نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.

*اگر روزی خیانت دیدی، بدان که قیمتت بالاست.

*از دشمن خود یکبار بترس و از دوست خود هزاربار.

*نقاش کامل آنست که از هیچ برای خود سوژه بسازد.

*حتی تظاهر به شادی نیز برای دیگران شادی بخش است.

*من دریافته ام که ایده های بزرگ هنگامی به ذهن راه می یابند که مصمم به داشتن چنین ایده هایی باشیم.

*فیلمسازان باید به این نکته نیز بیاندیشند که فیلم هایشان را در روز رستاخیز با حضور خودشان نمایش خواهند داد.

*خودپسندی زنها بزرگترین علت بدبختی ایشان و نابودی خانواده هاست. هیچ چیز به اندازه خودپسندی زن ها بنیان خانواده را نابود نکرده است.

*انسان اگر فقیر و گرسنه باشد بهتر از آن است که پست و بی عاطفه باشد.

*مردمان روی زمین استوار، بیشتر از بندبازان روی ریسمان نااستوار سقوط می کنند.

*وقتی زندگی صد دلیل برای گریه کردن به شما نشان می دهد، شما هزار دلیل برای خندیدن به آن نشان دهید.

*اگر می خواهید دشمنان خود را تنبیه کنید، به دوستان خود نیکی کنید.

 

 


[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 7:1 بعد از ظهر | |







ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان مبارک باد.

دل حرم میشودسحرگاهی

که شود صحن دیده تر گاهی

قطرۀ آب در مرور زمان

میکـــــند در حجـــر اثر گاهی

دل من سخت ترزسنگ که نیست

امتحان کن بر این جگر گاهی

ای خریدار بر رضای خدا

جنس پس مــــانده را بخر گاهی

یعنی آنقدر بی بهاهستم

نیستم لایق نظر گاهی

بین سجاده دیـده بر راهـم

نیمه شب می شود خبرگاهی

بنده ای راکه دست و پا گیراست

همـــــــرهت تا خداببر گاهی

قتلگاهی به پاکنی با ناز

گر ازینجا کنی گذر گاهی

پسری که کریم زاده بــود

میکند جلوه پدر گاهی

تاج اصحاب یا علی اکبر

یابن ارباب یا علی اکبر

تو مطهر شدی زهرچه بدی

تابگوئی ز نسل لم یلدی

صدو ده بار هو کشم زجگر

که تو با کعبه زاده هم عددی 

همه دلگرمی ام محبت توست

یابن لیلا «علیک معتمدی»

گرتو شاگرد مجتبی هستی

دست خالی نمی رود احدی

ناز تو فاطمی تر از همه است

راه دلبردن از علی بلدی

نوه ارشد دو دریایی

موجی از عشق گاه جذر و مدی

جای مادر بزرگ تو خالی

زود پرزد به وادی ابدی

تو ز هر پنج تن نشان داری

تو حدیث کسای مستندی

جز برای دل ابوفاضل

پرده از روی خویش پس نزدی

تا خدا پرده ازرخ توکشید

چشم عباس مصطفی رادید

تاکه بابا تورا صدا میکرد

محشری در حرم به پا میکرد

با نگاهی به قد وبالایت

یاد پیغمبر خدا میکرد

توکه هستی که پیر میخانه

بامناجات تو صفا میکرد

ای دل آرام خوش صدای حجاز

موذنه بر تو اقتدا میکرد

آتش روی بام خانه تو

کوچه ها را پر از گدا میکرد

هرکسی داشت نذر پیغمبر

به در خانه ات ادا میکرد

بسکه با غمزه راه میرفتی

پدرت پشت سر دعا میکرد

دور از چشم  شور مردم شهر

از رخ تو نقاب وا میکرد

بوسه ای از لب تو هردرد

پدری پیر را دوا میکرد

گوشه ای مینشست و با زینب

نظری سوی مجتبی می کرد

بعد میگفت این پسر غوغاست

چقدر شکل مادرم زهراست

تو ز اجداد خود چه کم داری

نسبی پاک و محترم داری

وارث آدم و کلیم و مسیح

بهر احیای مرده  دم داری

گشته شش گوشه این حرم یعنی

تو جدا گانه یک حرم داری

که زیارات کامل و متقن

همچونان سایر امم داری

تو ز پایین پا ولایت بر

کرسی و نون و والقلم داری

مابه نام تو سینه زن شده ایم

حق شاهی بر عجم داری

تو که باب الحوائجی بی شک

بسکه آقایی و کرم داری

یک قدم تو عقب تر از عباس

برسر دوش خود علم داری

شانه هایت ز بس مودب بود

دومین تکیه گاه زینب بود

خیز و شمشیر مرتضی بردار

بزن ای شیر بردل کفار

زره مصطفی بپوش علی

در رکاب عقاب پا بگذار

نعره ای زن منم علی اکبر

نوه حق حیدر کرار

همچو شیری بزن به قلب سپاه

تابریزی به هم یمین و یسار

ضجه کوفه را درآوردی

ای ابر مرد عرصه پیکار

هر طرف تاب میدهی تیغت

کشته سازی زکشته بسیار

تشنگی را بهانه را فرمودی

رو نمودی به جانب دلدار

لب نهادی بر آن لبان خشک

گفتی آهسته این سخن با یار

کی محاسن سپید در بندم

دست خود از محاسنت بردار

تا که دلکنده از تو بابا شد

بالهای شهادتت وا شد

ناگه از دشت یک صدا آمد

ناله ای پدر بیا آمد

پدر آمد ولی چه آمدنی

چه کسی گفته روی پا امد

پیرمردی کنار نعش جوان

باسر زانو از قفا آمد

روضه ات گشته شرح موت حسین

وسط هلهله نوا امد

آنچنان نعره زد علی ولدی

ناله اش بین که تا کجا آمد

دست خودرا گرفته روی سر

زینب از سوی خیمه ها آمد

شد حسین زنده با دم زینب

پای معجر میان تا آمد

با تن ریخته به چه کند

نوبت یاری عبا امد

شب جمعه است بس کن ای شاعر

چونکه مادر به کربلا آمد

هر شب جمعه کربلا غوغاست

فاطمه روضه خوان کر ب وبلاست

 

شاعر : قاسم نعمتی

[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 6:22 بعد از ظهر | |







درد دل با خدا

خداجون سلام.

امروز خیلی دلم گرفته....

مگه نمی گن هر وقت دلت گرفت؛ برو پیش یه دوست و

باهاش درد دل کن تا آروم بشی؟

مگه نباید اون دوست باهات حرف بزنه و تو رو راهنمایی

کنه و از دل تنگی بیرونت بیاره؟

حالا اگه وقت داشته باشی منم واسه درد دلم  پیش تو اومدم...

اول با چند تا سوال میخوام شروع کنم...

چرا بعضی از آدما این قدر خود خواهن و فقط همه چیزو

واسه ی خودشون می خوان؟

چرا وقتی همین آدما متوجه می شن که کسی می خواد

پا جای پاشون بذاره مزنن قلم پاشو خورد می کنن؟

چرا این آدمای خودخواه اینقدر تو زندگی شون موفقن . با این

که اصلا خیرشون به هیچ بنی بشری نمی رسه؟

همیشه برام سوال بوده که چرا سختیا مال اوناییه که همیشه

رو به درگاه تو زاری می کنن؟

چرا اونایی که اصلا نمی دونن محبت ، مهر، دوستی و دوست

داشتن یعنی چه،تو زندگی شون .....؟

اینایی که می گم نه کفره و نه اهانت به کسی.

قصدم هم تیکه پرونی به هیچ کس نیست.

فقط ...

اصلا می رم سر اصل مطلب با این که خودت علت همه ی ناراحتی مو می دونی..

 

دوستم تعریف می کنه و می گه.واسه ی ارائه ی کاری هر چند کوچک،

پیش یک استاد برجسته و معروف رفتم ؛ که البته با هزار بدبختی پیداش

کرده بودم. واسمم خیلی مهم بود که در عین حال که کارمو می بینه و

نظرشو می گه راهنماییم کنه که اگه اشکالی  هست برطرفش کنم و

با راهنمایی ایشون یه کار خوب ارائه بدم.

خلاصه وقتی (با هماهنگی از قبل ) وارد محیط کار ایشون شدم . اولش که

ایشون حضور نداشتن و من حدود 4 الی 5 ساعتی پیش منشی ایشون نشستم و

معطل شدم . ولی به خاطر شوق و اشتیاقی که واسه به انجام رسیدن کارم  داشتم .

گذر زمان رو احساس نمی کردم .بالاخره استاد تشریف آوردن در حالی که با گوشی

موبایلشون صحبت می کردن.من به رسم ادب پیش پای ایشون ایستادم و ارض ادبی کردم

اما ایشون بدون هیچ توجهی به من وارد دفتر کارشون شدند و در را پشت سرشون بستند.

من رو به منشی کردم و پرسیدم . آیا حالا می تونم پیش ایشون برم؟ منشی پاسخ داد : 

اجازه بدهید من داخل دفتر بروم و از ایشون کسب اجازه واسه ی ورودتون کنم.

منشی وارد دفتر استاد ... شد و پس از 10 الی 12 دقیقه برگشت و پرسید:شما

با ایشون چه کاری دارید؟من با تعجب گفتم : من که تلفنی خدمت ایشون عرض کرده بودم

. واسه ی این اومدم که ایشون این کار منو ببینن و نظرشونو بگن . منشی کار را از من

تحویل گرفت و دوباره وارد دفتر استاد شد و در را پشت سرش بست. 

نیم ساعتی طول کشید که منشی از دفتر استاد بیرون آمد و کار را به من داد و گفت:

استاد نظرشونو گفتن. من که هنوزم امیدوار بودم خیلی خوشحال شدم و اونو از دست

منشی گرفتم و با اشتیاق نگاهش کردم . اما چشمتون روز بد نبینه .

یک دفعه ای دنیا دور سرم چرخیدو روی زمین افتادم . یک لحظه احساس کردم

که گونه هام خیس شدند . وقتی که چشمم رو باز کردم همون خانم منشی

رو دیدم که در حالی که آب به صورتم می پاشید می گفت : خانم چی شده پاشید .

می خواهید آمبولانس خبر کنم؟

من کم کم دور خودمو جمع کردم و پرسیدم استاد کجان ؟ من می خوام باخودشون

حرف بزنم. باید به من توضیح بدن که چرا این کارو با من کردن؟یعنی این کاری که

من این همه واسه اش وقت گذاشته بودم این قدر بی ارزش بود که فقط لیاقت یه

خط قرمزو داشت؟ ساعت حدو د  8 عصر بود و من هنوز موفق نشده بودم با استاد

صحبت کنم.بدون توجه به منشی به سمت اتاق استاد رفتم که متاسفانه در اتاق

ایشون قفل بود. منشی با خجالت و شرمندگی گفت : استاد تشریف شون رو بردن...

بله وقتی که من بیهوش روی زمین افتاده بودم استاد بدون هیچ توجهی از دفتر بیرون رفته بودند.

این بی توجهی فقط یک علت داشت و اونم این بود که استاد ... از این بیهوش شدنا

خیلی دیده بودن و این واسه اشون یه امر عادی شده بود.

فکرشو بکنید . ایشون یکی از اساتید برجسته تو این زمینه ی هنریه و متاسفانه

یادش رفته که خودش هم یه روز مثل حالای من بوده و یک استاد دیگه دستشو گرفته و

بلندش کرده تا به این جا رسیده.

چند وقت بعد من همون کارو با همون سبک و روش ، بدون هیچ تغییری به استاد موفق

دیگری نشان دادم و ایشان خیلی پسندیدند و خلاصه کار مورد تائید وزارت ارشاد و ...

قرار گرفت و خیلی زود به تعداد زیاد به بازار خودش ارائه شد.

 

حالا من از خودت جواب می خوام خداجون . این انصافه که یه نفر وقتی ببینه

کسی بهتراز خودش می تونه یه کاری رو ارائه بده بزنه به قام و قلم کار طرف

و نه انگار که اتفاقی افتاده بره بیرون و امضا خیرات کنه؟ آیا درسته که بیاد

تو تلوزیون و رادیو بشینه و دم از خیر خواهی بزنه و پوز موفقییت هاشو بده ؟

البته من به خاطر دوستم خیلی خوشحالم و از تو تشکر می کنم چون بالاخره

یه نفر بهتر رو پیدا کرد و موفق هم شد.

 واسه ی اون استاد مغرور هم آرزوی هدایت از طرف خودت رو دارم.

انشالله که سرش به سنگ بخوره و خودش راه درست رو پیدا کنه.

 

نوشته شده توسط یک دوستی که نخواست نامش برده بشه...

 

 

 

 

 

 

 


[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 10:4 قبل از ظهر | |







تاثیرات خلاقیت در زندگی

 

"

آیا هنوز هم افکار و ایده های نو و اصیل در دنیا وجود دارد؟"

 

 

 

"به خاطر فکر جدیدم محکوم شدم، حالا دیگر چه کار

می توانم بکنم؟"

 

 

"آنقدر شکست خورده ام، که برای حل این مشکل هیچ فکری

 

به ذهنم نمی رسد!"

 

 

این جمله ها، انعکاس افکار فردی است که دست

از خلاقیت شسته است!

متاسفانه این روزها افکار بسیاری از مردم اینچنین شده است.

این افراد نمی دانند که خلاقیت میتواند وسیله ی سودمندی  برای

 

ایجاد تغییر و بهبودی در همه ی عرصه های زندگی باشد.

 

 

در موقعیتی که مشکلی وجود داشته و نیاز به راه حل داریم،

به طرق مختلف می توان عمل کرد. برای حل یک مشکل،

فقط یک راه وجود ندارد. خلاق بودن افقی تازه به روی شما

باز می کند و فواید بسیاری برای شما دارد. البته

گهگاه از خلاقیت با عنوان رفتار لجوجانه و خودسرانه

تعبیر می شود. بعضی مردم تصور می کنند پافشاری بر

 

یک راه متفاوت برای انجام کارها، نشانه کله شقی و

لجاجت است.

 

 

هیچوقت جلوی ایده های خوب و جدید خود را نگیرید.

هر کسی می تواند به روش خود با مسائل برخورد کند.

هر نوع تفسیر و تعبیر از مسائل در کار نوعی خلاقیت است.

فردی که خلاقانه فکر میکند، معمولاً برای حل مشکلات،

 

راه حل های مختلفی در دست دارد.

 

 

مثلاً، ماشین شما در یک جاده متروک به خاطر

سوراخ شدن لوله لاستیکی سیستم خنک کننده،

گیر کرده است. چه احساسی به شما دست می دهد؟

حتماً با خود میگویید که چرا باید در چنین جای دورافتاده ای

 

این اتفاق برای شما بیفتد.

 

 

اما اگر کمی خلاقانه فکر کنید، خواهید دید که یک آدامس

می تواند مشکل شما را برطرف کند. شما میتوانید آدامس

را کمی جویده و آن را در قسمت سوراخ  لوله بچسبانید.

و برای محکم ماندن آدامس در ان قسمت می توانید

آن را با تکه ای پارچه ببندید. با این حرکت خلاقانه شما

 

  قادر خواهید بود کیلومترها راه را بدون نیاز به بازدید مکانیک بپیمایید.

 

 

خلاقیت، فرایند آموزشی بی پایان است.

 

از این آموزش ها می توانید در موقعیت های

واقعی زندگی استفاده کنید.

 

 

برای خلاقانه فکر کردن باید ذهنتان را کمی فعال کنید.

باید از غالب تفکرات و ایده های کهنه و تکراری بیرون بیایید.

و تا زمانی که ایده های خلاقانه تان را به مرحله ی عمل

نرسانده اید، نمی توانید از آنها مطمئن باشید. پس اگر

 

خطر جدی نداشته باشند، امتحان کردنشان خالی

از لطف نیست.

 

 

ابداعات و اختراعات محصول ذهن های خلاق است. علم،

در همه ی عرصه ها، سرشار از اختراعات و ابداعات مختلف

 

و رنگارنگ است. مطمئناً بدون خلاقیت، علم مزرعه ای

خالی و بایر بود.

 

 

شایان ذکر است که اکثر سازش ها و اقتباسات برای ارتقاء

شرایط فعلی است. با تحلیل صادقانه خلاقیت، هدف نهایی

باید بر نفع همگانی و صلح جهانی پایه گذاری شود. این

 

اصلی ترین هدف است.

 

 

اریک فرام این مسئله را خیلی خوب بیان کرده است:

"خلاقیت یعنی:  متحیر شویم، تمرکز کنیم، تعارضات

 

را بپذیریم، هر روز به دنیا بیاییم،  خود را بیشتر از پیش بفهمیم!"



[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 7:21 بعد از ظهر | |







عکس های زیبا

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری چهارم www.pichak.net كليك كنيد

 

لطفا برای مشاهده ی بقیه ی غکس ها به ادامه ی مطلب رجوع کنید . متشکرم


ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 5:27 بعد از ظهر | |







مثل مداد باشیم

مثل مداد باشیم

 

پسرک از پدر بزگ پرسید:پدربزرگ درباره چه مینویسی؟

پدربزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم،

مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی،

تو هم مثل این مدادبشوی!

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید :
- اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام !

پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی،

در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری،

برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی:

صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی،

اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد

که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست،

او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد.

صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی

و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد

اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد

ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی،

چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی.

صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه،

از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست،

در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است.

صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد

که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سر انجام پنجمین صفت مداد : همیشه اثری از خود به جا می گذارد.

پس بدان هر کار در زندگی ات می کنی، ردی از تو به جا می گذارد و

سعی کن نسبت به هر کار می کنی، هشیار باشی و بدانی چه می کنی.


[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 7:46 قبل از ظهر | |







کبوتر نامه رسان

       

            کاش بیایی از سفر

کبوتر نامه رسان

              کاش دهی به من خبر

از آن یار مهربان

           کاش بدانی قلب من

 عاشق روی یار بود

            کاش بدانی چشم من

منتظر بهار بود

           دارم چشم براه تو

      تا که به من سر بزنی

        بیایی مانند بهار

   به قلب من پر بزنی

               بگویی یار من کجاست

      تا کی باشم چشم براه

         تا کی با غم فراغ

                                  سحر کنم هر شامگاه.                               
                              

 شعر از خودم

 


[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 6:43 بعد از ظهر | |







عکس های زیبا از مناظر طبیعی

 

لطفا برای مشاهده ی بقیه ی عکس ها به ادامه ی مطلب رجوع کنید . ممنونم



ادامه مطلب

[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 8:54 بعد از ظهر | |







عکس عروس هلندی پرنده ی بسیار زیبا

این عکس پرنده ی زیبای منه که اسمش ژینوسه و خیلی واسه ام عزیزه . به همتون توصیه می کنم حتما یکی از این پرنده رو توی خونه داشته باشید و از وقت گذرونی باهاش لذت ببرید . خیلی خودشو تو دلتون جا می کنه.

 http://www.negahak.com/upload/ipp1.jpg


[+] نوشته شده توسط maryam pejoman در 7:31 بعد از ظهر | |



صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

تصاوير زيباسازی|www.RoozGozar.com|تصاویر زیباسازی

انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس